بسم العزیز المحبوب
تصدقت گردم، اعلی دست خط مبارک که مایه حیات و فرح و انبساط بود زیارت شد قوت بَصر گردید و نور فؤاد و شرح صدر بخشید و لِسان به حمد محبوب یکتا قیام نمود که بحمدالله که این معدوم فانی بدون استحقاق و قابلیت مورد عنایت و الطاف اصفیاء و اولیاء خود فرموده .
از دست و زبان که برآید کزعهده ی شکرش به درآید
باری از آن حضرت همواره مستدعی و متمنّی بوده هستم که این ذلیل لا شیء را از لحاظ مرحمت نصیب و بی بهره نفرمایید.
چه نیکو گفته : من که باشم که بر آن خاطر عاطر(عطر دوست) گذرم ، ولی از فرط محبت و ذره پروری آن حضرت رجاء و امید قطع نشده و نخواهد شد. روحی فدای الطاف مبارکست. کجا پیش آفتاب تواند خود بنماید که من یکی از هزارم .
باری در این هفته تعلیقه منیر مبارک حضرت حاجی میرزا حیدرعلی(میرزا حیدرعلی زردوز پیرو کتاب بیان ازلی) از بادکوبه(باکو پایتخت جمهوری آذربایجان) رسید و به زیارتش و فائز شدیم
مژده های بسیار خوش مرقوم فرموده بودند. منجمله لوح مبارک اتی امرالله(آثار بهاییت) را مرحمت فرمود ومنجمله مخذول و منکوب شدن اهل فتور و باسفل نیران مقبّل گشتند. و طیور لیل و ناعقین را در درکات مجیّن محبوس و موذب فرمودند و راه فرار اهل غرور و نخوت و انکار و استکبار را از جمیع جهات مسدود نمودند .
لدا العظمة و قدرة و الکبریاء ولد السّطوت و العزت والاستعلاه لا اله الا هو البهی الابهی و انّا کل بامره بوجه ناظرون و متوجّهون و علی عهدالقدیم ثابتون و بذیل عطوفته مرکز میثاقه و عبد بهائه فسئل الله بان یطائفها متوسلون فسئل الله بان یعاملنا بفضله و یفدینا فی سبیل احبائه الذین ما نقضوا عهده و میثاقه العظیم کذلک.
از فوق پاکتی رسید حامل چند لوح مبارک و تعلیقه جناب آقا میرزا حبیب مرقوم فرموده به رسم ارمغان لفّا ارسال خدمت نمودم. لوح مبارک اتی امرالله گمان رفت که شاید از برای شما از قزوین یا جهات اخری فرستاده باشند ارسال نشد.
و عرض کندم مرحمتی سرکار رسید مایه امتنان این فانی شد. الحمدالله همیشه خیری را می طلبد و هر فیضی را مرکز الحمدالله در این یوم نشور مبعوث به رسم و صفات هر دو گشته اید و از هرگونه قیودات رسته جان و دل به حبل محکم متین سلطان عهد و میثاق بسته اید و کمر بر خدمت در امر مبارک بسته.
امیدوارم از فضل حضرت عبدالبها(عباس افندی فرزند ارشد حسینعلی نوری بهاءالله بنیانگذار بهائیت) که همیشه به جوهر رضا فائز و مؤید و در اعلاء کلمةالله و نشر نفحات الله چون بدر کامل در سماء اثر رخشنده و نوّار باشید. فدایت گردم فله الحمد قبل از دعا اجابت مقرون گشته جسارت آخرین فیض مبارک را به ملاحظه رسیدن تقدیم حضور نگشت ولی بعد از صوم قصد نرفتن به نراق و جاسب دارم انفاد(نابود گردانیدن) حضور خواهم نمود.
و عرض دیگر خدمت سرور معظم مکرم جناب مستطاب آقای آقا محمد باقر(محمدباقر نراقی فرزند حاج محمد مهدی ابن عبداله) و قرة عیون الاحباب و الاخیار آقای آقا میرزا فضلالله( معاون التجارفضل اله نراقی فرزند محمد جواد ابن حاج محمد مهدی ابن عبداله) و سایر آقازادگان و محبوب جان دوران جناب آقا میرزا موسی(احتمالا میرزا موسی فرزند آخوند ملا آقاجان) کذلک سایر دوستان لکمین جمیعاً با بدها و احسن تکبیرات البهائی مکرم جناب آقای آقا سید محمد و حضرت حاجی و سایر احباب باب ها تکبیرات نور البته مکبرند و عرض دیگر مرقوم فرموده بودند که احباب آمریکا ابتدا یک نفر و ثانی چهار نفر دو مرد و دو زن آمده مشرف شدند.
به خضوع و خشوع و ادبی که لم ترعین الملک بمثلها چون اذن مشول حاصل شد تا حضور مبارک مکرر سجده نمودند و دامن مبارک را بوسیدند و بوییدند و بر چشم مالیدند و به نوعی گریه و بی قراری و ناله نمودند که جمیع حضار به گریه در آمدند تا زمانی به وسایلی ساکتشان میفرمایند و اظهار عنایت میفرمایند که وقت گریه نیست به ادب خضوع و خشوع سجده مینمایند عرض میکنند که از شدّ سرور و حبور(دانایان) است
و تشکر الی نعم لا شبهه لها
ما کجا و این مقام اقدس اعلی
ما کجا و این مقام ارفع ابها
ما کجا و حسنت عرفان
ما کجا رضوان ایقان
ما کجا و زیارت و طواف
ما کجا و لقا و اعتکاف
بعد تمنای لقای احباب را نمود
بعد از اذن مبارک به ادب و خضوع با احباب ملاقات میفرمایند که گویا هزار سال است در ظلّ امر فی سلیت شده اند و بعد از ملاقات احباب اذن باغ رجا می نمایند. بعد الاذن به باغ رضوان میروند به خضوع و خشوع لا تحصی وارد میشوند او را ... میبویند و میبوسند و از برای تبرک و ارمغان حفظ مینمایند تا به قرب حجره ی مبارک میرسند ز فرات قلوب را به عنان آسمان میرسانند و نماز و نیاز مینمایند و بیرون آمده در کالسکه ی مخصوص خودشان محرم حرم مقصود میشوند. بین راه موکب همایون را مشاهده مینمایند فورا خود را به خاک انداخته سجده مینمایند و بعد به رکاب مبارک میشتابند بعد از اظهار عنایت امر سوار شدن و رفتن میفرمایند.
میروند، در مسافر خانه بهجی چون انوار جلال و جمال مشرق و ... شد میروند سجده و تعظیم و سروری مینمایند که اشجار و اعجار را به سرور میآورند و به نوعی تفرع و تحلیل و تسبیح به اذن مبارک قصد مقام مقصود مینمایند، قریب به روضه ی مبارک حضرت عبدالبهاء سجده مینمایند و ایشان محل قدم مبارک را سجده مینمایند و کفش را درآورده به سجده و ادب و تعظیم و رکوع داخل میشوند و چون داخل صحن میشوند بسیار گریه و ناله و بی قراری مینمایند که مدت ها حاضرین مدهوش و مبهوت و منصعق(بیهوش) بودند و روی و موی خود را به خاک می مالیدند و هر زمان که وجه مبارک توجه به ایشان میفرمود فی العین سجده مینمودند دائماً به رکوع و سجود بودند و برگ ها و گل ها و ریگ ها در جیب و بغل نهاده جهت ارمغان و هر کجا قدم مبارک گذاشته شده بود محل قدم مبارک را سجده نموده و ریگ و علف آن محل را برداشته در جیب و بغل نهاده و بعضی از اهل نقض و قطور هم از دور و نزدیک ملاحظه نموده می سوختند جیم رجیم شیده دار با کبر و غرور به گمان آنکه تشریف برده اند بیرون آمده که ناگاه چشمش به جمال مبارک عبدالبها و زائرین افتاده که حمد مستنفره فرت می شوره از شدت وحشت که از راه بیرون رفته تا اینکه در ظهار و باطن گمراهی او معلوم باشد.
باری فدایت شوم دختری از شاه زادگان آمریکا با نمره ی اول یا ثانی در علم و فضل و فنون و حکمت و غناء من جمله از دولت او نوشته بودند که ملیون میباشند چنان ذی شأن و مقام است که حرکت او را تلگرافا خبر داده و در روزنامه ها نوشته شده به امر مبارک از آمریکا حرکت کرده به پاریس رفته و جمیع را تبلیغ نموده و از آنجا حرکت کرده وجمعی از آمریکا و تبلیغ شدگان پاریس را به همراه میآورد چنانچه از پاریس به حیفا(شهری در اسرائیل) تلگراف نمود که فلان خانم آمریکایی از پاریس به جهت زیارت عکّا(عکّا مقدسترین شهر اسرائیل برای پیروان بهائی) حرکت نموده و در آمریکای جنوبی مدرسه و معلم خانه از برای تربیت و تعلیمات احباب بنا نموده و در خدمت و نصرت سعی قریبی دارد و در قفقاز فوج فوج ایمان میآورند کذلک در هند و آفریک و تاجیک.
بازخوانی پشت صفحه نامه :
فدایت شوم جناب یوسف خان اذن شرف شدن از برای ایشان حاصل شده قصد قرب و زیارت جمال ذوالجمال حضرت عبدالبها(عباس افندی) را دارم امیدواریم از برای جمیع دوستان و احبائش مقدر فرماید و هیچ کس را محروم نفرمایید .
از استاد گرانقدر آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی این سند سپاس گزار می باشیم .
از جناب آقای حمیدرضا سلطانی شایان فرزند اکبر اهل شهر نراق از بابت بازنویسی ، تایپ و تنظیم متن سند مربوط به 110 سال پیش قدردانی می گردد .
شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 201 تاريخ : يکشنبه 1 تير 1399 ساعت: 0:47