تاراج نراقی شاعری پُر درخشش در آسمان شهر اُدبا و فرهنگ نراق

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ شهر تاریخی نراق مملو از مشاهیر ؛ دانشمندان و علمای طراز اول می باشد که در سطح جهان بر تارک تاریخ می درخشند .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1457511746_photo_2016-03-09_11-02-55.jpg

قطعاتی از اشعار شاعر خوش الحان تاراج نراقی برای اولین بار به علاقمندان شعر و ادبیات معرفی می گردد :

مَه که کَس اندر وی اشتباه ندارد
چون مَه مَن طُره سیاه نداره
یک تنه بَس صد هزار کشور جان را
دلبر من حاجت سپاه ندارد
بگسلم از یکدیگر که پای جنونم
سلسله زین بیشتر نگاه ندارد
ما زکجا و خیال بزم وصالت
زان که گذا نسبتی به شاه ندارد
بی سر و پائی نگر که خوشه پروین
در نظرش قدر پَر کاه ندارد
تارک سلطان و چار بالش عزت
نیست قصوری اگر کلاه ندارد
ذوق حضور تو تندرست ندارد
در حرمت جز شکسته راه ندارد
گر بکشی حاکمی و گر بنوازی
بنده به جز درگهت پناه ندارد
گردن "تاراج" تیغ جور نکویان
محکمه عشق دادخواه ندارد

* وله *

کیست که اندر خم آن طره دلی زار ندارد
یا که چو من در غم او خاطر افکار ندارد
دست کوته نکنم از تو به آزار رقیبان
پای گلچین خبر از سرزنش خار ندارد
با قدت فاخته شیفته از سرو نگوید
بارخت بلبل شیدا سر گلزار ندارد
چاه هاروت چو چاه ز نخت سحر نزاید
دوش ضحاک چو زلف سیهت مار ندارد
بسملی نیست در این حلقه چو من گر چه نداری
یکسر موی که صد صید گرفتار ندارد
بسته ای گردنم اندر غم فتراک ارادت
با سمندت چه کند پای که رفتار ندارد
خود ز "تاراج" پیامی به تغافل نرساند
یا صبا نیز به خلوتگه او راه ندارد

**********

معاشران به کناری از این میانه بریدم
مباد محتسب آگه شود که مست نبیدم
خبر دهید بزاهد که تَرک توبه گرفتم
بذوق بادۀ گلرنگ جیب خرقه دریدم
چه خوش به حلقۀ زلف تو در کمند فتادم
من ار چه رشته دام هزار دانه بریدم
بدل ز گلبن حُسنت چه خارها که خلیدم
به تن ز درد فراقت چه رنجها که کشیدم
طمع بِنِکهَت بستان باغ خلد ندارم
شکنج دام تو بر اوجگاه سد ره گزیدم
یک بکام دلم درج پاسخی نگشودی
شنیدی ار ز رقیبان هزار طعنه شنیدم
به جز هوای گرفتاریت پری نفشاندم
بدام شد به قفس منزلم هر آنچه پریدم
تو گر ز دیدن من با حریف لب بگزیدی
منت بدیدم و زیر لب " اِن یکاد" دمیدم
اگر ز کُشتن "تاراج" هست کام تو حاصل
منش فدای تو کردم که کشت رنج ایدم

" وله "

گرچه شادی نبرد راه بسر منزل ما
شکر لِلّه که ندارد گله از غم دل ما
دل به طوفان بسپردیم در این دجله که هست
تا بدید آن اثر بخت زبون ساحل ما
ره زنان بر ره و ره بی اثر و مقصد دور
ترسم ای ناقه به منزل نبری محمل ما
راز سر بسته به دشمن نگشائید که باز
نگشاید بجز از دوست کسی مشکل ما
هیچ تخمی نفشاندیم و نخوردیم خوید
جز ندامت چه توان بود دگر حاصل ما
همرهان بیخبر از ما بگذشتند چرا
یک زمان بست ره ناله دل غافل ما
خود:تاراج" ملامت نه پسندی که رواست
بی خود افشاندن جان در قدم قاتل ما

**************************

استخراج و تنظیم و تایپ اشعار توسط نویسندگان سایت سلحشوران شهر نراق آقایان حسین و محمد عضایی از صفحات 513 الی 517 کتاب ارزشمند خزائن تالیف علامه حاج ملا احمد فاضل نراقی

شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 209 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 8:35