فعالیت های کمیته 4 اوایل انقلاب در شهر نراق

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

چهارشنبه 26 مهر 1391 فرصت را مغتنم دانسته و در محیط سرشار از معنویت گلزار شهدای شهر نراق, گپ و گفت آزادانه با آقای مسلم رجبی صورت گرفت که ماحصل آن به اضافه مطالب تکمیلی و اضافه نمودن تاریخ وقایع به آگاهی رسانده می شود :

اینجانب مسلم رجبی فرزند اسماعیل ابن عبدالله اهل شهر نراق هستم . پس از فوت همسرم مجددا ازدواج نمودم و مجموعا صاحب یازده فرزند می باشم .
قبلا در جنوب تهران و در حلقه های فاصله دار با طیب حاج رضایی بودم . نه اینکه طیب من را بشناسه و یا من به او نزدیک باشم ولی دورادور با جماعتی از طرفداران او آشنا بودم که آن مقطع به آنان لات و لوت می گفتند . تکیه یا هیئت مذهبی طیب مشهور بود و ایّام محرم آنجا به عزاداری می پرداختیم .

این خالکوبی شیر که روی سینه ام نقش بسته مربوط به همان زمان است و چون در مناطق شوش و مولوی تهران کار می کردم به مسلم شوشی مشهور شدم . اکثر انگشت دستهایم انگشتر طلا بود که پس از انقلاب, با فروش آن ها سرمایه گذاری کردم .
طیب در سال ۱۳۳۲ از موافقین دودمان شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود لیکن بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی پیوست و سرانجام در 11 آبان 1342  در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام گردید و در حرم شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد .

من هم به زادگاهم نراق باز گشتم و روی ماشین خودم کار می کردم . انقلاب مردم ایران بهمن 1357 پیروز شد و امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی بود که اسفند 1357 مسئولیت کمیته, انقلاب که خودجوش بود را عهده دار شد . سال 1358 بین طوایفی اختلاف و ناهنجاری پیش آمد و ما طرفدار حاج آقا محمودی بودیم . 

بنده و عده ای به پشتیبانی و دستور آقای محمودی که اصالتا اهل زیدان بهبهان می باشد کمیته ای به نام کمیته 4 را راه اندازی کردیم که بعضا بر حسب اشتباه به گروه ضربت هم مطرح می شد .

مقر کمیته 4 مسجد حاج شیخ عباس(مسجد قمر بنی هاشم) بالاتر از بازار شمس السلطنه نراق بود . ابتدا مقرر بود در کتابخانه عمومی ولیعصر(عج) جنب مسجد جامع و طبقه فوقانی وضوخانه(بعدا تخریب شد) مستقر شویم که حاج سلطانعلی قجری گفت اینجا به صورت امانت در اختیار بنده است و مجوز اصلی را باید اداره اوقاف شهرستان محلات بدهد که منصرف شدیم .
 قریب 15 نیرو داشتیم و عموما مغرب و شب ها گرد هم می آمدیم . ماه رمضان هر شب قرائت قرآن توسط استاد عباس کریمی اداره می شد . عمده همشهریان دیگر که با آنان دچار مشکل بودیم در مسجد جامع قرائت قرآن برگزار می کردند و اداره آن ابتدا توسط مرحوم غلامرضا یوسفی بود .

القصه نیروهای کمیته 4 برای حفظ امنیت همشهریان نراقی شب ها با چوب گشت زنی می کرد و حتی ماشین های عبوری از شهر به سَمت دلیجان یا کاشان را کنترل می کردند .
مهمترین وظایف کمیته 4 مبارزه با احتکار و گرانی بود و حتی یادم می آید یک بار صاحب یکی از مغازه داران که بعدا خودش انقلابی شد را به دلیل گران فروشی چند پاکت سیگار مورد برخورد قرار دادم . یک بار نیز یکی از نیروها که با سرنشینان یک دستگاه خودرو برخورد شایسته نداشت اخراج کردم .
آقای عبدالحسن محمودی امام جماعت شهر نراق پولی از بابت هزینه های کمیته 4 به ما نمی داد و مخارجی هم نداشتیم و حتی پول قند و چای مسجد نیز توسط یاران به صورت خودجوش تهیه می گردید .

نام کمیته 4  بی ضابطه انتخاب شد و فکر کنم سر درب مسجد حاج شیخ عباس  تابلوی کمیته را هم زده بودیم . یک سالی به این نحو فعالیت, داشتیم تا اینکه هیئتی جهت حل اختلاف در مسجد جامع حاضر شدند و تاریخ 18 فروردین 1359 به حضور سه ساله حجت الاسلام عبدالحسن محمودی فرزند شیخ هلیباز متولد 1311 پایان داد و معظم له به شهرستان درود استان لرستان عزیمت نمود .
 تاریخ 8 اردیبهشت 1359 پاسدار محمدعلی قجری در سنندج استان کردستان توسط نیروهای ددمنش گروهک کومله  به شهادت رسید و علاوه بر نراق و دلیجان مجموعه استان مرکزی را در حیرت فرو برد . چون تا آن مقطع شهیدی ندیده بودیم و تشییع شهید صورت نگرفته بود و همه از هم از فلسفه شهید و شهادت سوال می کردند .

اولین و مهمترین اثری که خون سردار شهید قجری گذاشت اختلافات محدود داخلی بین دو طایفه عمده به یکباره و خودجوش کنار گذاشته شد و همه متحد و با مودت دست به دست هم دادند تا در مراسم های شهید شرکت کرده و به بهترین نحو مساعدت کنند .
بنده ماشین بنز خاور داشتم و پُر از جمعیت نراقی کردم و به همراه خودروهای انبوه دیگر برای تشییع پیکر مطهر شهید به شهر محلات رفتیم و آنجا امام جمعه آقای طه مقدسی بر پیکر نازنین قجری نماز خواند . بعد آمدیم دلیجان هم باشکوه تشییع انجام گرفت و تقریبا اکثر مردم منطقه در نراق حاضر شدند تا اولین شهید را برای خاکسپاری در بقعه شاه سلیمان نراق مشایعت کنند .
سپس تاریخ 3 خرداد 1359 حجت الاسلام سید محمد باقر شریف موسوی فرزند سید هادی گروسی از نویسنده های مطرح کشور از قم به شهر نراق آمد و به عنوان اولین امام جمعه معرفی گردید و کمتر از دو سال حضور ایشان باعث خیر و برکت بود .

 بعد نیروهای متعهد و انقلابی به نام بسیجی وارد صحنه شدند و همراه با فعالیت های موثرشان امنیت شهر در اختیار گرفتند و مدتی بعد(10 مرداد 1360) در درمانگاه متروکه دکتر صفایی مستقر شدند و از زبده ترین نیروهای جنگ تحمیلی بودند و تعدادی از آنان به شهادت رسیدند .
چند سال بعد خودم و فرزندم هم در بسیج زادگاهم فرم پر کرده و پرونده تشکیل دادیم . بنده نسبت به فرامین رهبران انقلاب آیت الله خمینی(ره) و آقای خامنه ای سر تعظیم فرود می آورم و به آنان علاقمند هستم .
 یادآوری می گردد پیکر آقای مسلم رجبی جمعه تاریخ 9 آذر 1397 تشییع و در وادی السلام زادگاهش شهر نراق خاکسپاری گردید . شادی روحش در دل صلوات نثار کنید.

شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 210 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 2:19