گفتم از قافله, عشق جوابم را گفت
بسلامت نرسیدیم و کسی ایمن نیست
دستم از قبضه شمشیر نخواهم که کشید
تا ابد صلح میان من و اهریمن نیست
همه آماده جنگیم و مهیا شده ایم
یک نفر نیست که بر دوش تنش جوشن نیست
آتش از هیزم افروخته اش تا به سَماست
یک گل شاد دگر در همه گلشن نیست
دل سپردن به تو دیوانگی محض بُوَد
به گمانم که تو را لایق دل دادن نیست
ابرِ ظلمانی تو تیره کُنَد ماه مَرا
پس از آن پشت سَرَم هیچ افق روشن نیست
شاعر : علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق
شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 240 تاريخ : يکشنبه 11 آذر 1397 ساعت: 0:35