غزلی ناب از مولانا علی نراقی‌ متخلص به محتشم نراقی‌

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

هرچند خون عاشق بی‌دل حلال نیست
در خون من گرفت به آن خردسال نیست

حُسنَش امان یک نگهم بیشتر نداد
در حُسن آدمی کش او اعتدال نیست

دی وقت راندن من از آن بزم بود مست
کامروز در رخش اثر انعفال نیست

شاخ گلی و گرنه هنوز ای پسر کجاست
سروی که در ره تو سرش پایمال نیست

ماه نوی ولی به ظهور تو از بتان
یک آفتاب نیست که در او زوال نیست

از یک هلال اگرچه نه‌ای بیشتر هنوز
یک سینه نیست کز تو بر او صد هلال نیست

حسن تو راست زیر نگین صد جهان جمال
یک دل حریف این همه حسن و جمال نیست

از سادگی دمی ز تو صد لطف می‌کنم
خاطر نشان خود که تو را در خیال نیست

خود را به عمد به هرچه می‌افکنی به خواب
ز افسانه‌ی منت اگر امشب ملال نیست

برداشته است بهر نثار تو چشم ما
چندان درگوهر که در صدفت احتمال نیست

قدت هلال وار خمیده است در شباب
بر غیر عشق «محتشم »این حرف دال نیست

شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1396 ساعت: 10:42

خبرنامه