حاج ملا مهدی(حاج میرزاکمال الدین) نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی ابن حاج ملا احمد نراقی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ یکی از فرزندان علامه حاج ملا احمد فاضل نراقی ( 1185 ق – 1245 ق) حاج ملا محمد تقی نراقی نام دارد که در تعدادی از کتب تاریخی این اسم به اشتباه در نظر گرفته نشده است . دیگر فرزندان ملا احمد نراقی عبارتند از :
میرزا محمد صادق – میرزا محمد نصیر – میرزا ابراهیم – حاج ملا محمد جواد – ملا هاشم – ملا محمد علی – میرزا نصرالله

http://www.naragh.ir/files/gallery/636101421674801182%D9%85%D9%84%D8%A7%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D9%88%20%D9%85%D9%84%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C.bmp

حاج ملا محمد تقی از علمای معروف زمان خویش بشمار می رفت و دارای تالیفات است لیکن به دلیل پرداختن به زهد و فضیلت چندان شهرت نیافت . برخی از رسائل پدرش ملا احمد نراقی را شرح داده و بعضی را از عربی به فارسی ترجمه نموده است .
محمد تقی با فاطمه خانم(ام البنین) صبیه حاج علی نراقی ازدواج نمود و دارای پنج فرزند شامل سه پسر و دو دختر می باشند : مهدی که بعد به حاج میرزا کمال الدین نراقی مشهور شد – آقا محمد – آقا میرزا محمود – آغابیگم – جهان خاتون .

نام مهدی را جدّ وی علامه حاج ملا احمد نراقی به سبب گرامی داشت نام پدرش علامه محمد مهدی و علاقمندی به نوه اش پیشنهاد نمود . تلاش والدین نیکوسرشت و ملا احمد نراقی در تربیت و تهذیب اخلاق از وی شخصیتی با کمالات ساخت که در منطقه نراق و کاشان و قم زبانزد عام و خاص گردید .
مهدی بعد به جهت کمال ؛ فضیلت ؛ دانش ؛ وارستگی ؛ تمسک به علوم دینی و معارف اسلامی به شهرت می رسد و به کمال الدین ملقب می گردد و حتی عنوان شده که این لقب را دربار قاجار به او اطلاق نموده و یا رهبر بهاییت برایش در نظر گرفته است . وی از علما و محققین برجسته محسوب می شد و علاوه بر منبرهای نافذ امام جماعت مسجد جامع نراق بود .

 

 نمایی از مزرعه آقا در حومه شهر نراق

مزرعه آقا در حومه شهر نراق در محور مشهد اردهال به خاندان ایشان تعلق داشته که بعد به آقابزرگ خان عطایی رسید و بر همین اساس به مزرعه آقا موصوف و این نام همچنان مورد استفاده صاحبان بعد قرار دارد .

حاج مهدی نراقی(میرزا کمال الدین) به همراه پدرش حاج ملا محمد تقی نراقی به مسافرت معنوی حج به عربستان مشرف شدند و در این سفر پدر در مکه رحلت نموده و همانجا خاکسپاری گردید و زین پس سرپرستی خانواده و برادران و خواهران بر عهده کمال الدین قرار گرفت . وی مجبور می شود به جهت تامین عائله در مزرعه آقا حومه نراق به زراعت و کاشت محصولات تلاش مضاعف داشته باشد . از طرفی به عنوان جانشین پدر به ارشاد و هدایت مردم نیز همت می گمارد .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1457511746_photo_2016-03-09_11-02-55.jpg

مهدی(کمال الدین) با خانمی به نام قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) از انساب میرزاابوالقاسم گیلانی(1151 ق – 1231 ق) مشهور به میرزای قمی ازدواج نمود و بعدا به جهت تغییر عقیده ی دینی و اینکه فرزندش به نورالدین یا نور نام داشت به ام النورموسوم گردید . قمرخانم چند سال پس از مرگ همسرش در سن 99 سالگی فوت نمود .
این زوج صاحب چندین فرزند شدند که سه پسرشان در سنین نسبتا جوانی دارفانی را وداع نمودند :

*نورالدین نراقی :
آقا میرزا نورالدین به نور ملقب شد و جهت دستیابی به علوم و معارف به خواست پدراز نراق به تهران رفت و در اداره پست تهران اشتغال و به مدارج بالایی دست یافت . در ترتیب و کشف رمز تلگراف دارای لیاقت بود . پس از فوت پدرش به نراق بازگشت لیکن به دلیل تغییر عقیده و بابی شدن مورد شماتت مردم قرار گرفت و ناچارا به همراه مادرش قمرخانم روانه تهران گردید . به هنگام عارضه وبا به مردم گرفتار مساعدت نمود و زودهنگام در 42 سالگی از دنیا رفت . یکی از فرزند نورالدین به نام آقابزرگ نام داشت .

*میرزاعلی خان نراقی :
به خواست پدر از نراق به تهران عزیمت نمود و در دارالفنون به تحصیل پرداخت و بعد با مساعدت برادرش نورالدین در اداره پست اشتغال یافت . به دلیل تسلط در کارش ارتقاء یافت و در مسئولیت پست بنادر جنوب ایران در بوشهر فعالیت نمود . در بوشهر به بیماری سِل مبتلا و جهت معالجه به تهران منتقل گردید و لیکن به دلیل عدم امکانات پزشکی کافی در 36 سالگی فوت می نماید .
نورالدین با بیوه برادرش علی خان به نام خدیجه صبیه آقا محمدجواد نراقی ابن آقا محمد تقی ازدواج و سرپرستی آنها را بر عهده گرفت . جدّ خدیجه خانم آقا محمد تقی دایی میرزا کمال الدین نراقی محسوب می شد . یکی از فرزندانش حسین عطایی نام دارد .

*جلال الدین نراقی : به خواست پدر به تهران می رود و در دارالفنون داروسازی می آموزد و در خیابان ناصر خسرو در دواخانه نظامی (نخستین داروخانه تهران) مشغول می گردد . وی زبان عربی را نزد مادرش سیده خانم آموخت . او در سن جوانی در تهران به علت مبتلا شدن به وبا فوت می نماید .

نمایی از خانه تاریخی فاضلین نراقی

برخی از منتسبین به مهدی(میرزا کمال الدین):

+ دایی اش به نام حاج محمد تقی که دارای این فرزندان بود: محمد جواد – سلیمان – عباس – جلال

+ عموهای مهدی(کمال الدین) که فرزندان علامه حاج ملا احمد نراقی قلمداد می شوند : محمد صادق – محمد نصیر – ابراهیم – محمد جواد – هاشم – محمدعلی – نصرالله

+ برادرش آقامیرزا محمود ابن مهدی ؛ زمانی که نراق را ترک نمود برای مدتی در تهران تدریس اطفال روسا و متمولین را انجام می داد و مجددا به نراق بازگشت . فرزندان آقا محمود عبارتند از : میرزا عطاءالله خان صنیع السلطان عطایی نوه حاج ملا احمد نراقی – آقا میرزا نصرالله خان محقق الدوله عطایی که از آنان به شایستگی یاد می شود .

+پسر دایی اش سلیمان ابن حاج محمد تقی با صاحب جان ازدواج نموده و دارای این فرزندان بودند : رقیه عطایی که با نوه عمویش ازدواج کرد – کشور پریمن – حبیب الله عطایی

* میرزا فضل الله نراقی فرزند محمد جواد مشهور به معاون التجار برادر ناتنی به نام میرزا نعمت الله نراقی فرزند حاج علی داشت که بعدا نام خانوادگی خود را به فرخزاد تغییر دادند . قدسیه فرخزاد نراقی یکی از اولین خلبانان زن در ایران صبیه نعمت الله است . زهرا نراقی صبیه حاج محمدرضا نراقی رئیس التجار همسر میرزا نعمت الله نام داشت. زهرا خانم با مادر دکتر علی اکبر پریمن(فوت 5 مهر 1359 در تهران) و دکتر احمد عطایی خاله زاده هستند .
نعمت الله فرخزاد نراقی از طرف پدر و مادر با ملا مهدی(میرزا کمال الدین نراقی) نوه ملا احمد منتسب و با خدیجه خانم عروس کمال الدین خویشاوند هستند .

نحوه ورود آیین بابی گری به شهر نراق
سایت سلحشوران شهر نراق نوشت : آئین بیانی و یا آیین بابی به دینی گفته می‌شود که از سال ۱۲۵۹ قمری(قریب 180 سال پیش) به رهبری سیدعلی‌ محمد شیرازی(1235 ق – 1266 ق) فرزند محمدرضا ملقب به باب و با حمایت جمعی از پیروان شیخیه پدید آمد. اداره این فرقه پس از اعدام علی محمد باب توسط جانشین وی میرزا یحیی نوری(1247 ق – 1330 ق) فرزند میرزا بزرگ معروف به صبح ازل ادامه یافت .

لیکن برادر کوچکتر صبح ازل (حسینعلی نورکجوری یا نوری(1233 ق – 1310 ق) فرزند عباس ملقب به بَهاءُالله خود را مَن یُظهره الله (کسی که خدا ظاهرش می کند) که باب بشارت داده بود دانسته و بهائیت را در ایران بنیان گذارد.

نزاع روزافزون بین دو گروه موجب تبعید صبح ازل و بابیان به جمهوری قبرس و حسینعلی نوری و اطرافیان به شهر بندری عکا در اراضی فلسطین گردید. پس از مرگ صبح ازل وی حاج میرزا سید یحیی دولت‌آبادی(1318 خ – 1241 خورشیدی) فرزند سید هادی را به جانشینی برگزید و وی نیز سران بابی را به تشیّع بازگرداند .

ملاحسین بُشرویه فرزند حاج ملا عبدالله صباغ اهل شهرستان بُشرویه استان خراسان جنوبی اولین مؤمن به باب است. باب‌الباب لقبی است که توسط سید علی محمد باب به وی داده شد .

بشرویه خیلی فعال بود و مرتب در اصفهان، کاشان، تهران و مشهد و مکان های دیگر مشغول متقاعد کردن پرسش گران و تشویق وفاداران بود. لیکن در کاشان از حاجی ملامحمد نراقی مجتهد فرزند علامه حاج ملااحمد نراقی جواب منفی شنید و به مانیفست ارائه شده اش اشکال گرفت و باعث سرافکندگی ملا حسین شد .

ملا حسین بُشرویه ای در مراجعت از شیراز به سمت مازندران در نراق که در بین اصفهان و قم است متوقف شد تا طبق معمول فعالیت های تبلیغی خویش را انجام دهد . چون نراق علاوه بر موضوع اقتصاد و تجارت که در مسیر جاده ابریشم بود دارای نخبه های با تحصیلات بالا و علمای دینی طراز اول بود و همیشه مورد توجه قرار داشت .
نافذ بودن مطالب بُشرویه در نراق باعث جذب و پیوستن تعدادی از مسلمانان به بابی گری گردید که اولین نفرات ملحق شده به دین جدید عبارتند از :

* ملا مهدی نراقی موسوم به میرزا حاج کمال الدین نراقی مجتهد فرزند حاج ملا محمد تقی ابن علامه حاج ملا احمد فاضل نراقی
* حاج عبدالعظیم نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
* حاج محمد تقی نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
* آخوند ملا میرزاجان فرزند ملا عبدالکریم
* آقا عبدالرحیم آقا کثیر نراقی
* درویش آقاجان

میرزا کمال الدین تحولات روحی و ضمیر پنهانش را آشکار ساخته و روزی بین الصلاه ظهر و عصر از مردم معذرت خواهی و بخشش نموده و کفش های خود را زیر بغل گرفت و از مسجد جامع نراق خارج گردید .

http://nakhjirhouse.com/wp-content/uploads/naragh7.jpg

نمایی قدیمی از مسجد جامع نراق

همهمه ای بین نمازگزاران افتاد و هر کس حرف و حدیثی نقل می کند تا جاییکه عناصرمعدودی عنوان مجنون یا جاهل نیز به این مجتهد وارد ساختند . عقلای قوم به جای اینکه با گفتگو و رایزنی ارتباطشان را با این روحانی برجسته و مشهور منطقه بیشتر کنند تا بلکه نجاتبخش باشند با بی بصیرتان تند مزاج هم پیمان شدند و راه قهر و جبر را برگزیدند. کمال الدین دیگر از مسلمین فاصله گرفت و اغلب در منزلش بطور مخفیانه بعضی از احباب (پیروان بهاییت) را ملاقات و با علاقمندان این فرقه در نراق و حومه معاشرت و آنان را مورد توجه قرار می داد .

پس از درگذشت محمدعلی باب که به حضرت اعلی موسوم بود ذکر یحیی انتشار داشت و جمال قدم را ایشان می نامیدند بر این اساس حاج کمال الدین مکتوبی به عنوان یحیی از نراق به بغداد ارسال نمود و در خصوص آیه 93 سوره آل عمران تفسیر خواستند :
کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی‏ إِسْرائیلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلی‏ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (آل عمران – 93)
در طول زمانی که بهاءالله و میرزا یحیی نوری هر دو در بغداد بودند بها آشکارا و در نامه‌هایش صبح ازل را به عنوان رهبر جنبش خطاب می‌نمود . بعد در سال 1244 قمری خود را من یظهرالله خواند و ادعایش را عمومی ساخت .

در هر صورت یحیی جواب حُکم غیر ما انزل الله داد که باعث رنجش کمال الدین نراقی گردیده و ملول گشت به گونه ای که سلب اعتقادش از یحیی شد و مدتی مستاصل بود . مدتی از این اتفاق نگذشته بوده که از ناحیه جمال قدم (میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله ) برای کمال الدین مکتوبی از بغداد به نراق واصل شد که در آن آیه مذکور را تفسیر نموده که کمال الدین با رویت نامه به غایت مسرور و شاداب گردید .

بر این اساس حاج کمال الدین مجذوب بها گردیده و قصد و آهنگ می کند تا به همراه خانواده و مشتاقان نراق را به سوی دارالسلام بغداد ترک نماید تا اینکه به همراه 10 نفر از خویشان خود وارد بغداد گردید :

* همسرش قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) از نسل میرزاابوالقاسم گیلانی(میرزای قمی)
*فرزند خردسال یا جوانش به نام ... نراقی فرزند مهدی(کمال الدین)
* خواهرش آغابیگم نراقی فرزند ملا محمد تقی
* خواهرش جهان خاتون فرزند ملا محمد تقی
* آقا محمد جواد نراقی ابن حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله (همسر آمنه خاتون)
* آمنه خاتون صبیه حاجی علی نراقی(همسر محمد جواد)
* حاج میرزا علی اکبرخان نراقی فرزند زین العابدین ابن حاج عبدالمجید(همسر ستاره بیگم)
* ستاره بیگم صبیه آقا محمد باقر ابن حاج محمد مهدی(همسر حاج علی اکبر خان)
* آقا محمد باقر نراقی ابن حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله
*حاج علی(ابوالزوجه آقا محمد جواد)

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2c/Early_Bahais-1.jpg/320px-Early_Bahais-1.jpg

در بغداد خدمت بهاءالله می رسند و تلمذ نموده تا اینکه در یکی از روزها جمال قدم برای بازدید به منزل حاج مهدی نراقی(حاج میرزا کمال الدین) می رود که مشارالیه طفل یا جوان خود را آورده تا جلوی بهاءالله قربانی نماید که بهاءالله مانع می شود و نسبت به ایشان اظهار لطف می نماید .
با توجه به لطفی که بهاءالله به این خانواده داشته زین پس نام همسر کمال الدین که قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) بود را ام النور خطاب می نماید که هم به معنی مادر نورالدین و هم به واسطه فضل و مرتبتی که دارد و برای تبلیغ بهاییت کوشش می نماید .
مدتی بعد حاج کمال الدین رخصت بازگشت طلب نموده که مورد موافقت قرار گرفت . منتها مقرر بود آقا محمد جواد فرزند حاج مهدی و همسرش آمنه خاتون صبیه حاجی علی نراقی در بغداد بمانند . آمنه خاتون که در نراق عقد شرعی با همسرش داشتند مجددا توسط بهاءالله مراسمشان را تجدید نمودند تا خطبه عقد به دست رهبر بهاییت منعقد و جاری گردد . ضمن اینکه آمنه خاتون در مدت اقامتشان در بغداد در بیت میرزا حسینعلی نوری مشغول خدمت و همسرش نیز برای مدت کوتاهی کاتب وحی (کاتب آثار بهاءالله) گردید .

http://bayanbox.ir/view/1307845191617026697/426016353-201598.jpg

در نراق انتشار یافت که مقرر است آقا محمد باقر و همسرش آمنه خاتون در بغداد بمانند فلذا حاج مهدی به شدت غمگین و ناراحت بود تا اینکه با مشورت دوستان نامه ای به حسینعلی نوری نوشت که علاقه مفرطی به محمد جواد دارم و بی طاقت هستم و از شما می خواهم فرزندم را به من باز گردانی . بر این اساس بهاءالله به آقا محمد جواد امر فرمودند باید با خانواده به نراق باز گردی که ایشان بلافاصله اطاعت امر نمود . همان 11 نفر که به بغداد عزیمت کرده بودند به نراق بازگشتند .

البته حاج میرزاعلی اکبر خان فرزند زین العابدین که به علت تغییر عقیده سختی ادامه زندگی در نراق را تشخیص داد مسیر خود و خانمش را عوض کرد و به سَمت مشهد خراسان عزیمت نمود . مدتی بعد همسرش ستاره بیگم صبیه آقا محمدباقر در مشهد فوت و خاکسپاری گردید و میرزا علی اکبر ناچارا راهی همدان گردید و ضمن سکونت در آنجا به تجارت پرداخت . او وجوهات بهاییان همدان را جمع آوری و در بغداد تحویل بهاءالله داده و رسیدهایش را برای صاحبان وجوه بر می گرداند .

ادعا و نقل قول غیر متقن هم از ناحیه ملا محمد زرندی (۱۸۳۱-۱۸۹۲) مشهور به نبیل زرندی مورخ بهائی در دوران بهاءالله‌ در خصوص حاج میرزاعلی اکبرخان نراقی فرزند زین العابدین زبان به زبان مطرح گردید که از صحت و سلامت برخوردار نیست :
" حاج میرزاعلی اکبر از نراق به همدان رفت و ایشان (نبیل زرندی) حاجی کمال الدین را با عبدالرحیم آقاکثیر نراقی با دو نفر دیگر را مامور می کند که به بغداد بروید و تا دو هفته دیگر سَر میرزاحسینعلی نوری را برای من بیاورید . این چهار نفر وقتی در بغداد به ملاقات بهاءالله می رسند مجذوب او گردیده و به او و دینش ایمان می آورند و پس از بازگشت به نراق عیال خویش را برداشته و فوری به بغداد روانه گردیده تا در رکاب رهبر بهاییت خدمتگزاری نمایند . میرزاعلی اکبرخان پس از مدتی حضور در جوار بهاء از ایشان رخصت مرخصی گرفته و به جای نراقی راهی همدان و از آنجا به خراسان عزیمت می نماید . "

علی ایحال نه نفر از زائران بهاء در بغداد منهای میرزا علی اکبر و همسرش وارد نراق شده لیکن به جزء خانواده ها کسی از آنها استقبال نمی کند . مسلمانان از دست آنان خصوصا کمال الدین به جهت تغییر عقیده ناراحت بودند و عقیده بهاییت آنان را مورد نکوهش قرار دادند .
حاج کمال الدین مجتهد با اینکه دین بهاییت را به دین اسلام ترجیح داده بود پس از ملاقات با بهاءالله روحیه مضاعف گرفته و علی رغم اینکه از مردم کناره گیری داشت ولی شب ها در خفا در منزلش با احباب مراوده و مجالست داشت تا محفل تبلیغاتی خود را گسترش دهند . با مساعدت و همکاری آقا محمد جواد افراد لایق را دعوت نموده و باعث احیا و تقویت بهاییت شدند .
در این محفل منهای کمال الدین این افراد شرکت داشتند :

فرزندش آقامیرزا نورالدین نراقی فرزند حاجی مهدی(میرزا کمال الدین)
فرزندش آقامیرزاعلی نراقی فرزند حاجی مهدی(میرزا کمال الدین)
برادرش آقا محمد نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی
آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج مهدی
آقا جعفر
آقا عبدالوهاب نراقی
حاح عبدالعظیم نراقی فرزند عبدالوهاب
حاج محمد تقی نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
آقا محمد کاظم ناظم التجار
ملا محمد تقی فرزند ملامیرزاجان
آخوند ملا میرزاجان فرزند ملا عبدالکریم

از مهمترین اقدام میرزا کمال الدین اینکه فرزند خودش نورالدین را شب های جمعه از بابت امر تبلیغ بهاییت به قریه بادقان اعزام می کرد و آنجا مجلسی تشکیل می یافت و ایّام عمر خودش را به این شیوه به تبلیغ می پردازد. بادقان روستایی است که بعدا به وادقان تغییر نام یافت و در بخش نیاسر کاشان واقع و از نراق حدود 35 کیلومتر فاصله دارد .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1457511785_photo_2016-03-09_11-03-01.jpg

* مابین موضوع شرایط را مغتنم دانسته و از شیخ الاسلام آخوند ملا محمد جعفر نراقی فرزند ملا محمد قاسم ذکری می کنیم :

" همسر ملا محمد جعفر نوه ی دختری علامه حاج ملا احمد نراقی بود و یکی از فرزندانشان شیخ محمد مهدی شریف نراقی کاشانی است . این مجتهد علاوه بر نراق در عتبات عالیت عراق وکاشان نیز سکونت داشته و صاحب چندین جلد کتاب می باشد . ملا محمدجعفر نراقی یکی از برجسته ترین بابیان در زمان اقامت مخفی صبح ازل در بغداد بود و از سوی او به عنوان شهید بیان در کاشان برگزیده شد . آخوند ملا محمد جعفر شاعر نیز بود و به ساقی تخلص می کرد و دیوان اشعارش به نام گلشن قدس نام دارد . سال 1286 هجری قمری(برابر سال 1248 شمسی) فوت و در مقبره سَر قبر آقا در جنوب تهران خاکسپاری گردید . "


شیخ محمد مهدی شریف نراقی کاشانی

با توجه به اینکه یک قرن و نیم پیش قصبه نراق دارای جایگاه ویژه ای در سطح منطقه داشت و از طرفی زادگاه مجتهدین دینی و علمای جلیل القدر زیادی از جمله علامه حاج ملا محمد مهدی نراقی و فرزندش علامه حاج ملا احمد نراقی(فاضلین نراق) و بیش از 100 نفر مشاهیر در ایران و جهان آوازه بود این فعالیت های تبلیغی از سوی عده ی ضعیف بهایی خوشایند مسلمانان نراق نبود و به هر صورت از طرق مختلف در صدد ممانعت و پیش گیری این نوع اقدامات بودند .

برای پیش گیری و ممانعت از فعالیت های غیر قانونی بابی ها ناصرالدین شاه(1210 خ – 1275 خ) آقای مصطفی قلی خان عرب اردستانی موسوم به سهام السلطنه را در سال 1284 هجری قمری(154 سال پیش) برابر 1246 هجری شمسی به نراق فرستاد .
فعالیت های بابی ها غیر قانونی اعلام شد و جریمه هایی برای فعالین دین جدید باب صادر که مجموع آنها به دو الی سه هزار تومان می رسید که دریافت گردید . در این اثنا و در یکی از شب ها اثاثیه بقعه متبرک شاه سلیمان و حتی چندین ورق قرآن خط درشت و کبوترها داخل صحن به آتش کشیده شد و صحنه ی دلخراش و مشمئز کننده ای به وجود آمد .

این حرکت قبیح به بابی ها نسبت داده شد و لیکن آن ها این اقدام ناپسند را محکوم نموده و اذعان داشتند مصطفی قلی خان(سهام السلطنه) با نیروهایش و عناصر بومی همچون سَردسته آنان محمدرضا فرزند میرزای نراقی مشهور به محمدرضا الو اثاثیه را آتش زد و این پاپوش برای تحت فشار قرار دادن بابی ها می باشد . نراق یکپارچه آشوب و بلوا گردید و تَر و خشک را مورد برخورد قرار دادند تا اینکه عده ای که مال و منال داشتند از نراق فرار کرده و تعدادی از تجار نیز سر از همدان و کاشان در آوردند . محمدرضا الو مدت ها بعد به تهران عزیمت نمود و به هنگام تب و لرز در بالای کوره آجرپزی خوابیده تا استراحت نماید که افراد کوره را روشن می کنند و ایشان می سوزد و فقط چند تیکه استخوانش را پیدا می کنند .
مصطفی قلی خان(0- 1306 قمری) فرزند محمد تقی خان عرب عامری ملقب به سهام السطنه در روستای مزد آباد بالا اردستان بدنیا آمد و به واسطه فعالیت هایی که داشت تا لقب امیر پنجه ، سرهنگ ، و سپس سرتیپ و امیر تومان و بالاخره درجه سهام السلطنه نایل آمد . مصطفی قلی خان از نوکرهای ظل السلطان و مدتی حاکم یزد و کاشان و همچنین مدتی هم شغل قراسورانی(عهده دار امنیت جاده ها) بین راه کاشان و یزد و اردستان را بر عهده داشت . کاخ های امیر آباد و سرهنگ آباد در منطقه زواره اردستان استان اصفهان متعلق به ایشان است .

در اینجا لازم شد از کتاب خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت مربوط به سفرنامه حاج محمدعلی فرزند حاج محمدرضا مشهور به سیاح محلاتی (1215 ش .) مربوط به قسمت مسافرتش به نراق ذکر شود . آنچه که مورد نظر است روز پنج شنبه تاریخ دهم شوال 1294 هجری قمری برابر با 26 مهر 1256 شمسی و مصادف با 18 اکتبر 1877 میلادی حاج سیاح محلاتی در آخرین روزهای بازگشتش وارد نراق می گردد و آنچه در سفرنامه اش مرقوم شده عینا اشاره می گردد :

فردا حمل اثقال کرده به راه افتادیم و تا ابودردا (ابودردا از اصحاب حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت و نقل است که محل دفن ایشان در شهر کاشان می باشد )رفته در آنجا نزول کردیم .
بعد از صرف غذای شام ؛ باز به راه افتاده اول طلیعه صبح وارد قریه حسن رود(حسنارود) شدیم . مسجد فوقانی خوبی در کنار نهری جاری داشت به آنجا نزول کردیم . ذبیح الله در آنجا آشنایان متعدد داشت مکرر آمده خواهش کردند بمنزل ایشان نرفتیم . از ماکولات(خوردنی ها) و نان خوب به منزل ما آوردند ؛ انعامی در حق آنان نمودم .
روز را در همان مسجد استراحت کردم و سه ساعت از شب گذشته بار کرده به قصد نراق به راه افتادیم . در بین راه ؛ مشهد قالی شویان معروف را دیده اهل آن مزار ( حضرت علی بن باقرعلیه السلام و سایر شهدا)را به فاتحه یاد کرده بلا توقف عبور کردیم و صبح بسیار زود از گردنه نراق سرازیر شدیم . این گردنه غالبا محل توقف قطاع الطریق(راه زنان) و جای مخوفی است لیکن ما به سلامت گذشته ؛ یک ساعت از آفتاب رفته وارد نراق شدیم .

https://www.egardesh.com/blog/wp-content/uploads/2017/08/naragh-shams-al-saltanah-caravanserai.jpg

نمایی از کاروانسرای حاجی مهدی نراقی

در کاروانسرای حاجی مهدی که نظیر کاروانسراهای خوب کاشان بود منزل کردیم لیکن تمام حجرات را خالی دیدم ؛ تعجب کردم .
بعد بیرون آمدم دیدم نراق آن نیست که در جوانی دیده بودم بالکلیه خراب و ویران شده ؛ از دَه خانه یکی باقی نمانده ؛ مردم کمی که هستند فقیر و پریشان و اوضاع تمام عوض شده .
نراق بسیار جای آباد ؛ پُر منفعت با صفایی بود که آن را هند کوچک نام داده بودند .از یک نفر پرسیدم : کو آن نراق که من قبل از سفر دیده بودم ؟
گفت : دو بلای بزرگ نراق را به این حال افکنده . اول اینکه می دانید اسم بابی در ایران برای دولتیان و مردم مغرض بی دیانت ؛ بی انصاف یک وسیله و بهانه برای تمام کردن مردم بی تقصیر شده و می دانید اینجا امام زاده ایست(بقعه متبرک شاه سلیمان) یک نفر خبیث که با چند نفر عداوت و غرض داشت روزی در آنجا چند ورق از قرآن نیم سوخته بیرون آورد که از قرار معلوم خودش سوزانده(سال۱۲۸۴ قمری) و فریاد زد بابیان قرآن را سوزانده اند .

نمایی ازبقعه شاه سلیمان یا شاهزاده سلیمان شهر نراق

بابیان کیستند ؟ فلان و فلان و جمعیت دیگر و جمعی را به این متهم ساختند . پس به دولت اطلاع دادند که در اینجا بابیان طلوع کرده اند قدرت و قوت دارند .
دولت ؛ مصطفی قلی خان عرب را مامور تحقیق کرد . او هم محض اینکه مال مردم را غارت کند حاجی میرزا محمد را که مُلای اینجا بود با خود شریک و همدست کرد . آن ناپاک اغلب اهالی را خصوصا آنهائیکه مال دار بودند متهم کرده ؛ مردم بیچاره را به اسم تحقیق به یک جا جمع کردند .
به محض اجتماع بدون سوال و جواب همه را دستگیر کرده بسیاری را قتل نمودند و تمام خانه ها را غارت کردند ؛ زن و مرد و صغیر و کبیر ؛ آواره به اطراف متفرق شده به جاهای دیگر و بسیاری به همدان رفتند . بعد از آن بقیه السیف(کسانی که از دَم تیغ دشمن جان به در برده اند) باز مشغول کار شدند قحط عمومی هجوم کرده ، باقیمانده هم تلف و با مال متفرق شدند و باینحال افتاده .
واقعا متاثر و منقلب شدم نظیر تاثیری که در کاشان از دیدن خرابه حمامی که امیر کبیر اتابیک را به تهمت و عداوت درباریان ؛ در آنجا کُشته بودند . چه می توان کرد با استبداد و فساد اخلاق ؛ نه قانون در ایران هست نه عدلیه و نه محاکمه و نه استنطاق و نه تحقیق ؛ مردم به یک بهانه و یک حرف سُست ؛ چنان مرد بزرگی را از دست ایران گرفتند که تا حال دیگر ایران مثل او ندیده ؛ اگر مجال می دادند مایه نجات ایران بود .

از جمله اینکه شبی با هماهنگی شیخ الاسلام میرزا محمدعلی یکی از روحانیون با اقتدار و متنفذ و مشهدی احد نماینده حکومت محلات در نراق و چندین مُسلم به حریم منزل حاج مهدی(میرزا کمال الدین) در محله قلعه نزدیک و با گذاشتن نردبان وارد منزل گردیده و کمال الدین و آقا محمد جواد را گرفتار و به منازل شیخ الاسلام و مشهدی احد منتقل می نمایند .
صبح روز بعد به درخواست شیخ الاسلام میرزا محمدعلی و حکم حکومت محلات باقیمانده محفل بهاییت نراق نیز احضار و جهت انتقال آنان به محلات وارد حاکم نشین می شوند . بعد از ظهر که افراد معدود بهایی را به سمت محلات انتقال می دادند بستگان و رعایای آقا محمد جواد بیرون دروازه نراق اجتماع نموده تا آنان را از چنگ مامورین نجات دهند که پس از زد و خورد موفق نمی شوند .
چند نفر از بهاییان را پس از چهار روز بازداشت و تشکیل پرونده از محلات به تهران منتقل می کنند و مدت کوتاهی محبوس می شوند تا اینکه با وساطت میرزا حسن مستوفی الممالک(1254 خ – 1311 خورشیدی) دولت‌مرد که چند دوره نخست‌وزیر ایران بود آزاد شده و به نراق باز می گردند .
حاج کمال الدین و آقا محمد جواد فعالیت محفل بهاییت را گسترش داده و افراد دیگر نراقی را جذب این فرقه می نمایند تا اینکه عده ای از مومنین نراق گزارشی از فعالیت های بهاییان را به حاج ملا محمد نراقی فرزند علامه حاج ملا احمد نراقی به کاشان ارسال می کنند . حاج ملا محمد از علمای با نفوذ و صاحب اشتهار ایران راهی زادگاهش نراق گردیده و پس از بررسی گزارش ها به متقن بودن فعالیت های پسر عمویش حاج ملا مهدی نراقی(میرزا کمال الدین) یقین حاصل نموده فلذا با توجه به اینکه حاج کمال دست از اعتقاد خود بر نداشته دستور چوب و فلک می دهد .

جمعیت اجتماع نموده عمامه میرزا کمال الدین را زیر سَرش گذاشته و فلک شدن وی اجرا می گردد و سپس او را روی دوش انداخته به خانه اش می برند . تا مدتی یکی از نراقی ها به نام استاد یوسف فرزند استاد عابدین که تبحر نسبی به جراحی داشت پاهای زخمی کمال را معالجه نمود تا بهبود می یابد .
کمال الدین دیگر احترامی نزد نراقی ها نداشته و مورد غضب آنان قرار گرفته تا اینکه سال آخر حیاتش خانه نشین و منزوی گردیده و نهایتا سال 1298 هجری قمری (140 سال پیش) برابر 1259 هجری شمسی دارفانی را وداع گفته و در صحن بقعه شاهزاده سلیمان زادگاهش نراق خاکسپاری می گردد .

در اینجا یادآوری می گردد تعدادی از قبور بهاییت که در محوطه شاه سلیمان با کلمه " هوالله " در بالای سنگ قبرشان از مسلمین قابل تفکیک بود که طی دو سه سال اخیر در اثر باسازی محوطه و گذشت زمان طولانی سنگ قبرها به طور جمعی برداشته و سنگ مرمر جایگزین آن گردیده و بر این اساس در حال حاظر اثری از قبر حاج مهدی نراقی (میرزا کمال الدین ) وجود ندارد .

پس از فوت کمال الدین برادرش میرزا آقا محمود نراقی که پیروی از بهاییت را تصدیق می نمود نیز مورد شماتت مردم قرار گرفت تا اینکه انزوا اختیار کرد . روزی ملازم(نوکر) وی با خوردن آلوچه در ملا عام مبادرت به روزه خواری نموده و احترام شریعت را نگه نداشت فلذا مردم ناراحت شده با او برخورد کرده و به منزل حکومت می بَرند و حکم چوب و فلک که آن مقطع متداول بوده صادر می گردد. آقا محمود به محض مطلع شدن از واقعه به صحنه وارد می شود تا با اعتراضش وسیله ی استخلاص ملازم را فراهم نماید . لیکن حکمران دستور می دهد یک پای ملازم را به یک پای محمود نراقی بسته و با همدیگر چوب بزنید . در حین فلک کردن چند نفر از ریش سفیدان قابل احترام نراق حضور یافته و مانع اجرای مابقی حکم شده و محمود را به خانه اش می برند .

میرزا محمود نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی(نوه علامه حاج ملا احمد نراقی) منزوی گشته و پس از مدتی متعلقات خویش را جمع آوری و نراق را به سمت تهران ترک می کند . میرزا مشغول تدریس اطفال روسا و متمولین می گردد .
فرزندان میرزا محمود در زمان حیات شهره بودند :

* میرزاعطاءالله خان صنیع السلطان عطایی که اعیالش از اقارب بهاءالله بود .
* میرزا نصرالله خان محقق الدوله عطایی

یادآوری می گردد افراد معدود دیگری نیز تغییر عقیده داده و برای محفل بهاییت در نراق فعالیت می کردند .

تبلیغ بهاییت توسط آقا میرزا قابیل آباده در نراق

در راستای فعالیت های تبلیغی فردی به نام آقا میرزا قابیل که به میرزا قابل آباده ای مشهور بود به نراق وارد گردید . میرزا قابیل(قابل) اصالتا اهل یزد بود که 117 سال پیش تاریخ 29 ربیع الول 1321 برابر 3 تیر 1282 رهسپار آباده شیراز گردید . وی چندین سال بعد یکی از اولین نفراتی بود که تاریخ آباده و توابع آن را به رشته تحریر در آورد .
قابیل در منزل آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج مهدی مستقر شد و همه شب احباب و افرادی که مورد علاقه صاحب خانه بود به دور مبلغ حلقه می زدند . یکی از این افراد مبتدی که علاقه داشت اطلاعات کسب نماید آقا محمد تقی فرزند آقا نصرالله بود .

اینگونه مجالس از چشم مردم پنهان نبود تا اینکه در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان آقای میرزا موسی فرزند ملا آقاجان(برادر موسی به نام میرزا اسدالله متوفی 1318 قمری در اثر سقوط از بلندی) که یکی از زهاد و اعیان بود وارد مسجد جامع نراق شد و آقا محمد تقی را بین صفوف نمازگزاران مشاهده کرد و به هنگام رکوع کمر او را گرفته و از صف بیرون کشید و او را به کناری هل داد و بانک برآورد که صحیح نیست که شب ها در مجالس بابی ها حاضر و روزها به صف جماعت مسلمین بیایی . پس از نماز بین مردم همهمه ایجاد گردید و در خصوص محفل میرزا قابل آباده بحث شد .

فوت آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج محمدمهدی

آقا محمد جواد نراقی و آقا محمد باقر فرزندان حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله از تاجران به نام نراق بودند که اغلب در همدان و کردستان فعالیت تجاری داشتند . آنها علاقه وافر به زادگاهشان نراق داشتند و بر این اساس به خانواده اش سرکشی می کردند و در همه حال و همه جا از تلاش گران احیای بهاییت بودند و منزلشان در اختیار مبلیغین این فرقه قرار می گرفت .

http://seemorgh.com/images/iContent/post-10-1185640417.jpg

سال 1318 قمری(120 سال پیش) برابر 1279 شمسی که آقا محمد جواد در نراق حضور داشت به بیماری دچار گشت و فرزند ارشدش میرزافضل الله نراقی معاون التجار دکترها را خبر کرد لیکن نتیجه ای نبخشید و فوت نمود . پیکرش را در بقعه شاه سلیمان حوالی قبر حاج مهدی نراقی(حاج میرزا کمال الدین نراقی ابن ملا محمد تقی) خاکسپاری کردند . با اینکه بهاییان نراق قبرستانی به نام گلستان جاوید(باغ مشهدی نراق نو) برای خاکسپاری اموات خودشان داشتند لیکن اغلب در چهارطاقی(تاقی) و خصوصا بقعه شاه سلیمان نیز مردگان خود را در کنار قبور مسلمانان دفن و محدودیتی نداشتند .

 

نمایی از مقبره بهاییان در بقعه شاه سلیمان یا شاهزاده سلیمان شهر نراق

فرزند متوفی آقای فضل الله معاون التجار مراسم تعزیه برپا کرد که جمعیت کلانی در آن شرکت نمودند . برادر متوفی آقا محمد باقر که به محمد باقر حلاج(پنبه زن) و محمدباقر حاجی مهدی مشهور بود نیز از همدان به نراق عزیمت نمود تا در ختم برادرش محمدجواد حضور داشته باشد. در یکی از این روزها محمدباقر به دلیل مرض رعشه که به آن مبتلا بود سوار بر الاغ هنگام عبوراز مقابل مسجد جامع بود که فردی به نام عباس فرزند حاج محمد ابراهیم با همدستی دو نفر دیگر با استفاده ازهیزم های پشت بام حمام حاجی جعفر روی دستار و سَرش آتش می ریزند که ملازم(نوکر) او را مواظبت می کند. محمدباقر هم از فرط ناراحتی می گوید:
آخر ای مردم ؛ ما چه بدی در حق شما کرده ایم که اینگونه با ما رفتار می کنید ؟ پدران ما آنهمه آثار خیر از قبیل کاروانسرا ؛ آب انبار ؛ حسینیه ؛ بازار ؛ حمام ؛ مسجد در نراق برای شماها ساخته اند .
بیماری محمدباقر نراقی ابن حاج محمد مهدی و ناخوشی وی ادامه یافته و به گونه ای می شود که علیل و قادر به حرکت نبوده و نهایتا در همدان فوت و همانجا خاکسپاری می گردد .


تحقیق ؛ مطالعه ؛ مصاحبه های تلفنی و حضوری با مطلعین ؛ گردآوری و پژوهش پیرامون حاج ملا مهدی(حاج میرزاکمال الدین) نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی ابن علامه حاج ملا احمد نراقی بیش از دو سال زمان برد . هر گونه استفاده از مطالب کلی و جزئی که برای اولین بار انتشار می یابد منوط به ذکر نام منبع : سایت سلحشوران شهر نراق می باشد .

شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق...
ما را در سایت شهدای شهریور ماه شهر مذهبی نراق دنبال می کنید

برچسب : مهدیحاج,میرزاکمال,الدین,نراقی,فرزند,محمد,احمد,نراقی, نویسنده : msalahshorannaraghg بازدید : 347 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1396 ساعت: 17:41